اگه بدوني چه قد دلم سفر ميخواد امير
سفري كه بِكنه منو ببره از اينجا
سفري كه هيچ نشونيِ آشنايي نداشته باشه براي من
بالاخره آدم ها فرديتهاي مستقلي دارن ، همينه كه تو نمي دوني اين روزا چه چيزايي دقيقن دارن روي مخ من راه ميرن
تو نميدوني كه اين روزا من از چه چيزايي فرار ميكنم كه بازم چسبيدن بهم كه بازم دست از سر آدم برنميدارن انگار
من تا مهر صبر ميكنم به اميد سفر
سهشنبه، شهریور ۱۶، ۱۳۸۹
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر