سه‌شنبه، مرداد ۲۶، ۱۳۸۹

they said: we are ok , you are not ok!

بچه كه بوديم يه دايي داشتيم از اين اَناي پولداره خانوم باز
كه البته هنوزم موجوده
بگذريم كه نمي خوام راجع به خودش بگم ، مي خوام راجع به اون بچه هاي مزخرفِ پز بدش بگم
كه همه چيشون از ما هميشه سر ما بود
كه همش كوبوندن تو سرِ ما
كه چه اصراري بود اصلن انقد بيان با ما بازي كنن
با ما 4 تا بچه درس خون كه تنها نكته اي كه داشتيم اين بود تو درسخوني سر بوديم ازشون كه اون موقع كه تجديد مي شدن ميفتادن در كونمون
اونا خونشون دوبلكس بود مال ما نبود از همين ويلايي ساده هاي دراز بود
اونا مبل امريكايي داشتن مال ما ايرانيشم به زور بود
اونا ماشين بي ام و داشتن مال ما رنو 21 بود
و اونا مارو بيچاره ميكردن بس كه ماجراجويانه از اسباب و اثاثيه پولداريشون حرف مي زنن
تازه مي خوام بگم ول كنِ‌قضيه هم نبودن; زمانايي بود كه ماهم پيكان داشتيم اونا هم ،‌ولي بازم سر يه آينه بغل كه با هم فرق داشت مي كوبوندن تو سر ما كه اره آينه بغل ما مدل پژوئيه !
از ماديات كه ميگذشتن به ريخت و قيافمونم گير مي دادن دخترداييم با اون صورتش كه داشت از گردي مي تركيد يك سره به دماغ من مي گفت آكبند...
زمان گذشت ما ها بزرگ شديم
ما ها به نون و نوايي رسيديم
من دماغمو عمل كردم
دست از سر ما برداشتم ،‌ما ديگه دلمون نمي خواست ،‌نمي خواد ريختشونو ببينيم ،‌اونا هم چندان سوژه اي ندارن
ولي من از همشون خشم دارم ،‌از اون نيشِ زهرماريشون
از مامان بابام خشم دارم كه چرا ما اين همه مثبت و تو سري خوربوديم
مامان اينا بياين اينا رو دعوا كنين ، بگين ما بد نيستيم به قران ،‌بگين دست از سر بچه هاي ما وردارين ،‌بچه هاي ما با اين دماغاي كج و كولشون خوبن ، خيلي خوبن ، tell us we are ok

هیچ نظری موجود نیست: