شنبه، دی ۲۶، ۱۳۸۸

يه وقتايي هست آدم ميشينه پشت ميز ولي دلش پَر ميزنه

يني اصلن يه چن دقه هم نمي خواد بند بشه

نه غم داري نه شادي

نه دلت مي خواد اينجا باشي نه دلت مي خواد نباشي

اونم به خاطر اينه كه حتي دلت نمي خاد چَن دِقه متمركز شه ببينه چي مي خواد كلن ؟!

بعد مياد اينجا بنويسه كه شايد يه نوازشي بگيره بلكم دلش راضي شه برگزده پشت ميز

هیچ نظری موجود نیست: